الف میم

از تردید تا یقین

الف میم

از تردید تا یقین

به همه چیز شک کن...تا به یقین برسی
دو چشم داری...پس هر چیز را دوباره ببین

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۲ مطلب با موضوع «درد دل» ثبت شده است

سراب و وصال

و امروز یکسال شد

از اتفاقی که نمی دانم چه بود

اما مطمئنم خوب شروع شد و عالی هست
و چطور خواهد ماند؟
آیا مثل بسیاری از رابطه های این روزهای خاکستری، بعد از اوج سقوط خواهد کرد؟! frown


تردید تلخه

اما مجبورم برای رسیدن به یقین از جاده تردید عبور کنم


در اولین دیدارمان برق وجودت گرفتم 

انرژی فراوانت و حتی ظاهرت را خالصانه حس کردم laugh

گرمای صمیمیتت قابل انکار نبود
دوست داشتنی بودی 
با این همه نزدیکت نشدم

تردید کردم...
از خودم پرسیدم اولی یا دومی؟
صبح صادق را دیدم اما به انتظار فجر کاذب صبر کردم
لعنت به صبر هنگام وصال
طمع کردم و باختم! indecision
نفهمیدم که هنگام دوست داشتن دو نفر باید رفت سمت دومی...اگر اولی مطلوب بود نیازی به دیگری نبود
مقصر تو بودی که با خوبی خالصانه و طوفانیت در خیال خوام بردیم که حتما معشوقه رویاییم هم به همین خوبی خواهد بود...و حتی بهتر! 
 

 

سه ماه تابستان گوز کردم تو کتری، نشستم پاش به فکری
شکست با همه تلخی هایش ته مزه ای شیرین از جنس حقیقت ناب بی پرده داشت

چندبار سعی کردم ندیده بگیرمت و با دور شدن ازت به آن دخترک نزدیک شوم

اما روزگار چنین نمی خواست

انگار خودم هم چنین نمی خواستم و فقط وانمود می کردم
چه شب هایی که تا صبح باهم گفتیم و گریستیم و همدیگری را آرام کردیم heart

 

Let's Talk About Love

دلداری دادیم اما بهم دل ندادیم 
شاید هم دل باخته شده ایم و خودمان خبر نداریم...صرفا انکار می کنیم blush

حالم از منفی بافی بهم می خورد 
خوشحالم آن نکبت بی شعور بی سراپا بی لیاقت را از دست دادم و در عوض تو را دارم yes

قانونی نانوشته اما محکم است...تا از دست ندهی به دست نمی آوری

و از همه نظر فرسنگ ها بالاتری kiss

می پذیرم خودمم هم مقصر بودم و محبت بیش از اندازه پای کسی ریختم که درست نمی شناختمش و اصلا تکلیفش با خودش مشخص نبود no
اما هرگز فراموش نمی کنم آن شبی که از مادرم گفتم و بغضم شکست crying
سنگ صبور خوبی برایش بودم اما تنها باری که احساس درونیم را بازگو کردم اصلا بازگشت خوبی دریافت نکردم
فقط مثل بز اخفش با سکوت گوش می داد و هنگامی که گفتم: ببخشید ناراحتت کردم گفت: اینا رو به من نگی به کی بگی؟!
تنها نگرانیش این بود که مبادا خوشم باشد و با جنس لطیف صحبت کنم! درک کردن هم که از اول وطیفه من بود frown
از گفته خود پشیمان شدم و تصمیم گرفتم دیگر با احدی درباره احساساتم صحبت نکنم چرا که هیچ کس نمی فهمید چه می گویم
شاید مشکل از خودم بود؟؟؟

اما تو ثابت کردی هنوز انسانیت زنده است angel
دوستان خوب اندک اند...اما دست یافتنی است 

شریک دیوانگی هایم بودی و هیچ وقت به خاطر افکار و رفتار عجیبم سرزنشم نکردی 
عدو ها اگر چه قلب هایمان را شکستند اما سبب خیر شدند

اگر عشق را به معنای پیش پا افتاده امروزی اش تفسیر کنیم که طوفانی شروع می شود و زود هم خاموش می گردد
تو دقیقا برعکسی
در طی زمان به دست آمدی و هیچ وقت آنقدر زیادی نبودی که دل را بزنی

و امروز بعد از یکسال فهمیدم که چه هستی
یک دوست خیلی خوب heart
خیلی خوب!! yeslaugh

دونده خسته

هوای سرم  طوفانی است

دلم دلمرده است...

حس دونده شکست خورده ای را دارم که متوقف شده
انگار صاعقه ای خشکم کرده

ایستاده ام و به زخم هایم نگاه می کنم
سرم را بر می گردانم و به مسیر سپری شده می نگرم
کجای راهم؟؟؟!!!

در هیچ کجای افکارم پیش بینی نمی کردم به این شدت سقوط کنم و سر از ناکجا ناآباد درآورم!!!
اما انگار ستاره ای که طوفانی می درخشد به هنگام افول هم طوفانی است
و این است تاوان قمار روی برگ های از پیش باخته



 

باید کلاه خود را قاضی و در دادگاه وجدان به انصاف حکم کنم


گناه کارم!

- بابت دست کم گرفتن توانایی هام
- مفت فروشی زحماتم
- جدی گرفتن حرف های مفت

گناه کارم!

- برای پذیرش ناکسان به عنوان کسی در زندگیم 
- تبدیل مغزم به طویله با فکر کردن به الاغ ها
- حساب باز کردن روی کسانی که عددی نبودند

گناه کارم!

 

 

- بابت احساساتی که کف دستم گذاشتم و زیر پا له شد
- نفهمیدن ارزش خیانت، تکبر، هفت رنگی و قدرت سیاست
- مردن برای کسی که ارزش سرفه کردن هم نداشت...تب کردن پیش
 

 

 

 


سوختن همیشه دردناکه

 

مخصوصا وقتی که ارزش ها عوضی شده باشند و عوضی ها با ارزش

اما تا خراب نشوم آباد نمی شوم

جسمم را عمل کردم و حالا نوبت روحم است

از خاکستر ویرانه های قبلیم ققنوسی جدید زاده خواهد شد که با صدایی رساتر از گذشته زیباترین آوازها را خواهد خواند
و آن روز همگان تحسین خواهند کرد حتی خودم!